دو کتاب طنز «تهران، دنیا، تمام وقت» و «پرت و پلا» در قالب عناوین جدید مجموعه «جهان تازه دم» توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، دو کتاب طنز «پرت و پلا» اثر ابراهیم رها و «تهران، دنیا، تمام وقت» اثر حسین یعقوبی در قالب عناوین جدید مجموعه «جهان تازه دم» توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند. این دو کتاب به ترتیب، عناوین پانزدهم و شانزدهم مجموعه مذکور هستند که این ناشر چاپ میکند.
نویسنده کتاب «پرت و پلا» معتقد است در این روزگار، دو چیز از واجب ترین امور به شمار میروند، اول نوشتن رمان طنز دنبالهدار و دوم دری وری و ایضا پرت و پلا گفتن؛ و کتاب «پرت و پلا» برای پاسخ به این نیاز اجتماعی نوشته شده است. این کتاب درباره سرنوشت خانواده ای به نام خاندان معیری است و داستان عشقهای خنده دار آنها را در بر میگیرد.
«پرت و پلا» جلد دوم رمان طنز و دنباله دار ابراهیم رها است که جلد اولش با عنوان «دری وری» چاپ شده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
حالا تهمینه و رودابه هم کنار سهراب به چهره مردِ درون آیفون تصویری خیره شده بودند. قطعا حکیم طوس علیه الرحمه اگر میدانست قرنها بعد نصف شاهنامه اش قرار است کل کارشان زل زدن به آیفون باشد، یا اسامیدیگری برای قهرمانانش انتخاب میکرد یا... یا ندارد، اسامیدیگری انتخاب میکرد!
سهراب بی میل گوشی را برداشت و پیش از پرسش پاسخ داد «من پول اضافه ندارم به کسی بدم. قدیم سائل زنگ در رو نمیزد. اگر هم میزد دیگه چندبار نمیزد، برو آقا، برو پی کارت!» سهراب گوشی را گذاشت و رفت روی مبل نشست تا با خواهرانش صحبت کند که دوباره صدای زنگ در خانه پیچید. این بار تهمینه خواست گدای سمج را دست به سر کند. «وا! بازم که تویی. برو آقا. این جا کسی پول نداره به شما بده.» تهمینه کمی ساکت شد و بعد با تعجب رو به سهراب کرد. «میگه توی ایمیلی هم که زده بودین همین رو گفته بودین.» رودابه شانه ای بالا انداخت و رفت سمت خواهرش. «واکسی اینترنتی شنیده بودیم، گدای ایمیلی نشنیده بودیم!» گوشی آیفون هنوز درست سر جایش قرار نگرفته بود که دوباره صدای زنگ بلند شد. سهراب در حالی که کلافه بود، دوباره خودش برخاست، اما این بار رفت تا به جای بحث پای آیفون، گدا را از مقابل در، حضوری، بتاراند. به شتاب رفت اما تا برسد گدا یکی دوبار دیگر زنگ زد. سهراب با ناراحتی
این کتاب با ۱۲۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۱ هزار تومان منتشر شده است.
«تهران، دنیا، تمام وقت» هم رمان طنزی درباره جوانی به نام امیررضا است که در عشق ناکام مانده و با مرد مرموزی ملاقات میکند. مرد مرموز نماینده یک تشکیلات مخفی بین المللی است و به امیررضا پیشنهاد انجام یک ماموریت فوق سری را میدهد...
پیش از شروع متن رمان، چند بیت از یکی از اشعار پروین اعتصامیدرج شده که با این بیت شروع میشود: «محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت: ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست»
رمان پیش رو از فصلهای کوتاه متعددی تشکیل شده که عناوین شان به این ترتیب است: وقت ملاقات بیگانه ایم، شب به خیر لورا، انجمن قاتلان مرده، کلید اسرار، خون سرد میشود، قهقهه اسکلت، سلفی خیس؟، مرگ از کدام طرف میآید؟، بار دیگر با تو در میان عطر و سکوت، پاک سازی حافظه از خاطرات ترسناک با زردچوبه، بیوه سیاه، مورد عجیب چالان چولان، شاخه گلی بر باد، قاتلی با ابروی لنگه به لنگه، خون در دخمههای گنج، آتش خاموش عشق خفته دل شکسته، عفونت فرصت طلب، ماورای شک معقول، تله موش، ربوده شده، مثلث طلایی، دژاوو، تیک تاک، مرگ در میزند، شام آخر، ناقوس مرگ که را مینوازند؟ حرف تیر پر را باور کن، تمام شد.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
«اونم مثل ارسلان عشق فیلمه؟»
«نه، مالک آدم فوق العاده خطرناکیه. میگن ثروتش رو از راه گنج به دست آورده.»
«گنج؟»
«بله. بذار ببینم این گوشیم رو کجا گذاشتم.»
از گوشی اش پیامیرا برایم میخواند؛ «سلام. من قربانعلی اردک نژاد، عشایر چادرنشینم. عموم با گوسفندهاش در کوه مقدار زیادی سکه طلا با دوتا مجسمه خاکی پیدا کرده. چون تو شهر آشنا نداشتیم، پناه بردیم به استخاره. شماره شما خوب دراومد. در توانت هست با هم بفروشیم؟ نصف نصف.»
سرفه ای میکند.
«مالک خودش ده سالی دنبال گنج میگشت. بعد فهمید گنج یه جای دیگه ست. از راه فرستادن این پیامکها و سرکیسه کردن آدمها، چند میلیاردی به جیب زد. این جوری که میگن تو این داستان یکی دو نفری رو هم سر به نیست کرده با دستهای خودش.»