روایت 83 سال زندگی و کارگاههای داستاننویسی «جمال میرصادقی» در کتاب هفته خبر/ نویسندگان بافضیلت و شاگردی که از کلاس اخراج شد!
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مجله «کتاب هفته خبر» در جدیدترین شماره خود در پروندهای ویژه درباره جمال میرصادقی، ضمن گفتوگو با این نویسنده پیشکسوت، نظرات برخی چهرههای ادبی را درباره او منعکس کرده که آثاری از سعید برآبادی، طلا نژادحسن، شهرام اقبالزاده، کاوه فولادیسب، علیاصغر عزتیپاک، جواد حسینینژاد، نسرین اسدی و علی زارع قنوات نوی در قالب گفتوگو، یادداشت و تحلیل، این پرونده را تشکیل میدهند.
هشتادونهمین شماره «کتاب هفته خبر» با مجموعه یادداشتهایی از افشین علا، ساعد باقری، محمدرضا رستمی، مسعود عرفانیان و ضیاءالدین خالقی درباره مناسبتهایی چون سالروز درگذشت مشفق کاشانی، عارف قزوینی و همچنین سالروز تولد سهیل محمودی، فرهاد مهراد و کیومرث منشیزاده همراه است. این نشریه همچنین پس از پرونده جمال میرصادقی، در پروندههایی جداگانه به معرفی شخصیت و آثار فریاد شیری، افروز فروزند، نگار عابدی و جی جی آبراهامز پرداخته است.
در بخشی از گزارش سعید برآبادی از دیدار با اسلامی ندوشن میخوانیم: «...یک موقع گفتند که کتاب احمد محمود درآمده، «زمین سوخته». آقای براهنی چیزی نوشته بود و بعد از من خواستند که چیزی بنویسم. گفتم با کمال میل. قبل از آن پیشنهاد داده بودند که برای «شوهر آهو خانم» بنویسم که مخالفت کردم، اما در مورد این کتاب، با کمال میل قبول کردم. بعد هم آمدند به دیدنم در این کلاسها.
من در بین نویسندگان دو نفر آدم بافضیلت فوقالعاده دیدهام! نویسندههای موردعلاقه من چندتا بیشتر نیستند: صادق چوبک هست، بزرگ علوی هست و احمد محمود. اینها آدمهای بافضیلتی بودند و من دوستشان داشتم. اینها هرقدر معروف میشدند، باز هم فروتن بودند. اما خیلیها با معروف شدن، به کل عوض میشدند و منم منم میکردند. مثلاً یکی از همانها در کلاس من شرکت میکرد، داستان چاپ میکرد و مزخرف مینوشت. فکر میکرد که اگر علیه حکومت بنویسد، نویسنده خوبی است! خب داستان که جای شعار دادن نیست. میخواهی بنویسی باید طوری باشد که غیرمستقیم به نظر برسد. چخوف این را گفته که داستان باید عینی باشد، اما شعار نداشته باشد. اصلاً اساس داستاننویسی امروز همین چخوف است که در نامهای برای یک خانم نویسنده مینویسد: «هرچه میتوانی احساسات خودت را پنهان کن، سعی کن عینی شوی. اگر بخواهی احساسات بروز بدهی، خواننده را از دست میدهی. اگر میخواهی پیش خودت گریه کن، اما برای جذب مخاطب باید احساساتی نشوی». نگاه کنید میبینید که فاکنر هم همین را گفته، همینگوی هم همینطور، اما این بابا نمیخواست این کار را بکند. هی گفتیم و آخرش هم یک بار بر سر ما زد که نخبهها کار من را میپسندند و من هم از جلسه بیرونش کردم! در مقابل شاگردانی آنچنانی، شاگردان خوبی هم دارم، مثلاً کاوه فولادینسب خیلی هوشش بالا رفته و کارهای خوبی مینویسد...»