بررسی و تحلیل تفاوت ها و تضادهای شمس و مولوی
استاد راهنما: رضا روحانی
نگارش : کبرا صدیقی ترکمپور
دانشگاه کاشان؛ 1393
شماره ثبت: 5843691
چکیده
اگرچه به جرات می توان گفت، شمس و مولوی نیمه وجودی هم بودند و تاثیر عمیقی بر سرنوشت و اندیشه و زندگی هم داشتند؛ اما این دلدادگی و تاثیر علی رغم تضادها و تفاوت هایی که وجود داشت بزرگترین درس ها را به همه انسان های اعصار می دهد تا تضادهای اعتقادی ، فرهنگی، اجتماعی، و ... را دست آویزی برای سرپیچی از آنچه موجب سعادت و نیک بختی انسان می شود، نسازد؛ بلکه عاقلانی چون مولوی تمام سختی ها و دشواریها را تحمل کند تا یار آسمانی را با راهنمایی پیری آگاه و واصل به دست آورد.
همان طور که در این پایان نامه مشاهده می شود، تضادهای شمس و مولانا محدود به یک یا دو تضاد نیست ؛ بلکه بسیار متنوع و گسترده است. شمس و مولوی در دو خانواده متفاوت ، با دو فرهنگ و پرورش متفاوت بزرگ شدند. نوع نگرش خانواده نسبت به عرفان و تربیت عرفانی-ریاضتی منجر به سفرهای بی حد و حصر شمس برای یافتن مرشد و پیری می گردد تا علاوه بر درک حالات او، دقایق عرفانی را فراتر از آن چه می داند به او بیاموزد، درحالی که شرایط مولوی کاملا متفاوت و متضاد است، او در خانواده ای بزرگ می شود که تربیت عرفانی –ریاضتی از جایگاهی والا برخوردار است و پدر اولین پیر و مرشد اوست و این تفاوت در نوع پرورش و تربیت و ... سبب می شود تا علی رغم تشابهات بسیار و عشقی مشترک ، در نگرش به مباحثی چون زن، چله نشینی و غیره تفاوت دیدگاه داشته باشند و آیات و احادیث را متفاوت تاویل کرده و در شیوه بیان و رفتار و همچنین حالات عرفانی و نگرش نسبت به انبیاء، اولیاء،عارفان و شخصیت های مذهبی _تاریخی تفاوت و تضادهایی آشکار و واضح داشته باشند.
شمس مجذوبی سالک و ولیی مستور است که در پی ولی مشهوری می گردد تا واسطه او و خلق شود و زبان اندیشه اش باشد . دریای وجود مولوی به عنوان ولی مشهور مستعد پذیرش این ماموریت است. اما مولوی همه اندیشه ها و باورهای شمس را مطلقا نمی پذیرد ، و علی رغم آن همه شوریدگی و شیدایی استقلال اندیشه و باورهای خود را همچنان حفظ می کند و به تقلید بی چون و چرا و محض از شمس نمی پردازد ؛ بلکه در بسیاری از موارد تحت تاثیر علوم ظاهری ، تربیت ،فرهنگ جامعه و تدریس و وعظ و ..، نه تنها بیانگر اندیشه های شمس نیست ؛ بلکه گاهی اوقات اندیشه ای متفاوت و گاه متضاد با باورها و اندیشه های مولوی دارد.
اما علی رغم این تفاوت ها و تضادها آنچه باعث می شود شمس و مولانا دو یال قرین ، آنچنان که مانند ایشان را روزگار ندیده و نخواهد دید، چنین شور و مستی در عالم جاری و ساری کنند و عرفان عاشقانه را بنیان نهند، دوری از هرگونه تعصب است. شمس و مولوی با آن که در مذهب ، اندیشه و باورها با هم تفاوت دارند ، اما داشتن هدفی مشترک و عشق و یقینی استوار، مانعی عظیم است که باعث می شود، در این راه به تعصبات جاهلانه بها ندهند و رشد سلوکی –عرفانی خود را فنا نسازند.
این پایان نامه در کتابخانه تخصصی ادبیات آستان قدس رضوی موجود است.