سیمای شخصیت های عرفانی در مثنوی مولانا
استاد راهنما: محمد فاضلی
نگارش: زهرا رضائیان دلوئی
دانشگاه آزاد اسلامی ؛ 1389
شماره بازیابی: 5831689
چکیده
هدف از این رساله , پی بردن به چهره های درخشان عده ای عارفان و شخصیت های نامی است که مولانا از آنان تاثیر گرفته و نظر خود را در ابیاتش به نحوی زیبا با تفسیر و تحلیل بیان کرده است. مشکلی که در سراسر مثنوی وجود دارد , این است که اگر کسی بخواهد یک خط سیر منطقی و قابل قبول برای افکار مولانا تصویر کند که از آن بتوان به جزئیات تفکرات این شاعر عارف واقف شده , بی گمان تلاشش بی ثمر خواهد ماند.
برای پی بردن به آنچه در لابه لای ابیات , قصه ها و حکایات کتاب مولانا پنهان شده , دست کم به زمانی معادل آنچه که این شاعر عارف مسلک برای سرودن مثنوی صرف کرده , یا زمانی در این حدود نیاز است . در یک نگاه کلی می توان گفت که جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی سرآمد اندیشه و روان شاعران سده ی هفتم مشرق زمین است که افکار و تجربیاتش بدون حب و بغض و بدون یاوه سرایی های افسانه وار مریدانش منتقل شده است.
تصوف مولانا درس عشق است, درس تبتل و فناست , تجربه ی از خود رهایی است, از این رو به کتاب و مدرسه و درس نیازی ندارد . او از طالب فقط سلوک روحانی می خواهد , سلوک روحانی برای عروج به ماورای دنیای نیازها و تعلق ها . تصوف او به مانند تصوف عارفانی چون ابراهیم ادهم , بایزید بسطامی , جنید بغدادی , حلاج و .... کسانی است که در خط او سیر کردند . مولانا طالب عمل و سلوک مجاهده آمیز و بدون وقفه است و شخصیت او به دریایی عمیق و زلال می ماند که امواج بلند و سرکش عشق در َآن دم تئوفان به پا می کند و اندیشه و طیقت و آثار وی میراث اندیشه بشری است. عنصر اصلی شعر مولانا , عشق به خداست که انسان را از طریق جذب و بیاز به تکامل می ر ساند , و اوج کمال رسیدن به " معرفت شهودی " است, یعنی فنای فی الله ؛ هنگامی که انسان از خود بی خبر می شود , می تواند برای خدا و با خدا باشد. ا ز آن جایی که سرچشمه ی عرفان اسلامی قرآن کریم است, در نتیجه بیشترین میزان بهره گیری از مفاهیم و الفاظ قرآنی دراشعار این شاعران یا عارفان الهی به چشم می خورد . مولانا در مثنوی , مهمترین مسائل عرفانی و دینی و اخلاقی را مطرح می کند و به تبیین مبانی و مسائل اساسی تصوف و عرفان , از طلب و عشق گرفته تا مراحل پایانی عرفان, می پردازد و در این راه از آیات و روایات , احادیث و حکایات و تمثیلاتی برای خوانندگان همراه می کند و هر جا که مصلحت می بیند , اشاراتی به آداب اجتماعی و اخلاقی می کند . مثنوی معنوی را فقط اولیای خدا از آن رو که در هوا و هوس هویش آتش زده اند , می توانند دریابند. آن عده که تنها صورت مثنوی را می بینند , گمراه می شوند و آنان که مثنوی را معنوی دیده اند , هدایت می شوند , و البته این , مستلزم سنخیت معنوی و تجانس روحانی خوانندگان با معانی این کتاب شریف است . این ناطق کامل سخنش به مانند سخن قرآن دارای بطن است و از طرفی کلام او شامل است و فراگیر و دارای عمق و ژرفا. همان گونه که قرآن کریم بر قلب حضرت محمد(ص) وحی می شد, مثنوی هم وحی دل مولانا است.
مولانا در کتاب سرنی , "مثنوی را مانند سیبستانی الهی تصویر می کند که بوی سیبش را خداوند در پرده و عمام حرف و صورت پنهان می دارد و آن کس که بخواهد بویی از این سیبستان معنی به مشام وی راه یابد , از زکام ناشی از "بود و باد سرد عام" که مانع از ادراک عطر و رایحه ی ثمار معنی است می پرهیزد" ( زرین کوب, 1381, ج1: ص40)
در دینای مثنوی همین وفور شرح ها و نظریات , نشان دهنده ی این حقیقت است که راه یابی به دینای معارف مولوی کار چندان آسانی نیست . شیوه ای که مولانا در مثنوی برگزیده َ, عبارت است از آوردن حکایات در ضمن حکایات . وی در این حکایات به خصوص به انبیا و اولیاء , نظر داشته است تا سر یاران خود و مخصوصا احوال خویش را ضمن حدیث دیگران بیان کند, و چون مولانا در بیان مطالب , گاه گاه به کنایات دقیق پرداخته است , همین امر , فهم مطالب مثنوی را در بعضی موارد مشکل کرده است. این حقیر از زمان آشنایی با مثنوی معنوی , همواره آرزو داشته است تا به نهایت و منتهای مثنوی دست یابد و بداند انسانی که بر اساس آموزه های مولانا رفتا می کند , چه خصلت هایی دارد؟ به زبان دیگر مثنوی به چه امر می کند و از چه نهی می کند؟
گر شدی عطشان بحر معنوی
فرجه ای کن در جزیره مثنوی
فرجه کن چندان که اندر هر نفس
مثنوی را معنوی بینی و بس
این پایان نامه در کتابخانه تخصصی ادبیات آستان قدس موجود است.