بررسی تطبیقی کاربرد اسطوره و کهنالگو در شعر فروغ فرخزاد و گلرخسار صفیآوا (شاعر تاجیک)
نوع مقاله: پژوهشی
نویسندگان
1حسن اکبری بیرق ؛ 2مریم اسدیان
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
2کارشناس ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
چکیده
تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمیتواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادلة تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه مییابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب میشوند، میتواند محلی برای یک مطالعة تطبیقی باشد.
در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفیآوا میپردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بنمایههای اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جستهاند. برای این کار، مضمونها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارتاند از: خدایان، الههها، ایزدان؛ پیامبران و آیینگذاران؛ شخصیتهای اسطورهای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکانهای خاص و اسطورهای.
کلیدواژگان
واژگان کلیدی: ادبیات تطبیقی؛ اسطوره؛ کهنالگو؛ شعر معاصر ایران و تاجیکستان؛ فروغ فرخزاد؛ گلرخسار صفیآوا