روایت سردار درچه ای از عملیات بیت المقدس، عراقی ها
ادبیات و تاریخ دفاع مقدس
یکی از دلایل نابرابری ما و بعثی ها هواپیماهای پیشرفته شناسایی آنها با تعداد زیادی از نیروهای متخصص و زبده بود.
نیروهای متخصص آنها با وجود تمهیدات خاص ما، جابه جایی و واکنشهای ما را میدیدند. آنها این تحرکات را ارزیابی می کردند و به سرعت واکنش نشان میدادند. عراقیها قسمت وسیعی از اطراف خرمشهر را به ارتفاع 2 تا 3 متر و به طول بیشتر از 10 متر خاک ریخته بودند و در فواصل کوتاهی تیرآهن و چوبهای بلندی علم کرده بودند تا در صورت فرود چتربازان ایرانی در آنها گیر کنند و تکه تکه شوند.
بالاخره سوم خرداد سال 1361 فرا رسید و خرمشهر توسط رزمندگان غیور ایران آزاد گردید. شور و حال عجیبی در بین نیروها بود. عدهای میگفتند صدام که میگفت اگر ایران خرمشهر را پس گرفت، کلید بصره را میدهم. حالا کو؟ کجاست بیاید و کلید بصره را بدهد؟
جاده که باز شد به منطقه رفتیم. عراقیها عقبنشینی کرده و به خودشان هم رحم نکرده بودند. بدون اینکه به نیروهایشان اطلاع دهند، بعد از اروند رود به سمت خودشان حدود 50 متر مین کاشته بودند. این باعث شد نیروهایی که در حال عقبنشینی بودند، مجبور شدند همه به سمت ایران برگردند و تسلیم شوند. حتی تعدادی از فرماندهان بعثی از این مینها مطلع نبودند. آن روزها ما 19 هزار نفر اسیر عراقی گرفتیم و 16 هزار و 500 نفر از نیروهایشان کشته و یا زخمی شدند.
5 هزار و 500 تانک و نفربر و تعداد زیادی خودروی نظامی و دهها قبضه توپ سنگین و سبک به اضافه دهها انبار مهمات، 53 فروند هواپیما و سه بالگرد منهدم شد. 105 تانک و نفربر دیگر به اضافه 180 قبضه توپ 130 میلی متری و 30 دستگاه توپ 106 میلی متری به غنیمت گرفته شد.
نیروهای عراقی آن قدر زیاد بودند که نمیدانستیم چطور منتقلشان کنیم. حتی مانده بودیم از کجا وسیلهای برای انتقال اسلحههایشان بیاوریم.
بعد از فتح خرمشهر، همه فرماندهان دور هم جمع شده بودیم. مات و مبهوت بودیم و هر کس حرفی میزد. با توجه به شناختی که از موقعیت خودمان و نیروهای عراقی داشتیم، می دانستیم خرمشهر فتح شدنی نبود؛ حداقل با تجهیزات نظامی و تعداد نیرویی که ما داشتیم. آخر سر هم همه متفقالقول حرف امام (ره) را زدیم؛ و «خرمشهر را آزاد کرد»
این تنها چیزی بود که به ذهنمان میرسید. این عملیات و فتح که باعث آزادسازی خرمشهر، هویزه، جاده اهواز ـ خرمشهر، جاده سوسنگرد، هويزه و... شد، بازتاب گسترده و شگفتآوری در جهان داشت. همه از ضربهای که به صدام وارد شده بود، متحیر بودند؛ بخصوص که حملات ما زمینی بود و از امکانات زیادی برخوردار نبودیم.
پرهای پرواز
شناساییهای بیتالمقدس فاصله زمانی کمی داشت. شناسایی زمان میبرد، بنابراین چندین روز متوالی باید کار میشد و بالطبع محورهای شناسایی هم تهدید میشد.
چون دشمن کاملا رخنه کرده و تیربار و نفربر داشت و بسیار قوی بود، پس باز هم میگویم؛ تعهد و توکل بچهها باعث پیروزیشان شد و بس.
عراقیها امکانات مهندسیشان خیلی قوی بود. یک کیلومتر بین ما و عراقی ها آب بود. این یک مانع مصنوعی بود. چزابه در دست ما بود و عملیات ایذایی میکردیم. در طول عملیات بیتالمقدس برای اینکه دشمن را در اینجا زمینگیر کنیم، باید پی در پی عملیات ایذایی تکرار می شد تا دشمن احساس آرامش نکند. ما یک گردان را بردیم عقب، بازسازی کردیم و برگرداندیم. بعد گردان دیگر را بردیم. همه میخواستند بروند توی خط. آنها کسانی بودند که نه حقوق می گرفتند و نه عضو سازمانی بودند؛ آنها مشتاق پرواز بودند..
عامل اصلی فتح خرمشهر
انگیزههای الهی به عنوان عوامل معنوی در پیروزی عملیات بیتالمقدس خیلی مؤثر بود. البته سازماندهی از نظر ترکیب و تکنیک نظامی هم خیلی خوب بود. آموزش نظامی نیروها در حد پایینی بود و از نظر نظامی بسیار کوتاه و نسبت به آموزشهای نظامی مدون تمام دنیا، خیلی فشرده بود، اما تا دلتان بخواهد فداکاری، ایثار، شهادتطلبی و ایمان پر رنگ جلوه میکرد. چون بین عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس یک ماه فاصله بود، بالطبع باید طراحی عملیات درست و دقیق انجام می شد. در اینجا نقش اطلاعات عملیات خیلی مؤثر بود.
خرمشهر را خدا آزاد کرد
یک جمله هست که در کربلا به امام حسین (ع) گفتند «یا اباعبدالله! اگر صد هزار بار جان داشته باشیم، دوست داریم در راه تو فدا کنیم»، در عملیات بیتالمقدس تصمیمگیریها در قرارگاههای کربلا ، قدس و نصر و... تجسم همین جمله بود که دوست داریم و میخواهیم هزار بار زنده شویم و در راه تو کشته شویم. بسیجیهای کم سن و سالی که شهید شدند مصداق همین سخن بودند.
دشمن خودش تسلیم شد، با وحشتی که خدا در دل آنها انداخته بود. فتح خرمشهر مصداق آیه شریفه 《والذین جاهدوا فینا ا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» بود. و اینکه حضرت امام (ره) فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد».