تمدن سازی و حواشی آن یکی از مسئلههای داغ فکری ایران معاصر است. کتاب تمدن شناسی اثر عطاالله بیگدلی تلاش دارد تا تصویری از ابعاد و اعماق یک تمدن دینی عرضه کند. یادداشت پیش رو در تلاش است تا تصویری از کتاب مورد نظر به مخاطب عرضه کند.
کتاب در فصل اول در تلاش است تا نسبت میان تفکر؛ فرهنگ و تمدن را توضیح دهد. تمدن؛ تفکر و فرهنگ رابطه عمیقی با هم دارند. تفکر لایه درونی و وجهه اعتقادی و جهان بینی دارد. فرهنگ وجهه عملی آن است و تمدن وجهه نرم افزاری و سخت افزاری برای تسهیل عمل است. برای مثال اعتقاد به لزوم عدالت خداوند، تفکر؛ نماز خواندن فرهنگ و مسجد ساختن و تعطیل کردن برای نماز و … میشود تمدن.
در ادامه بیگدلی نگاهی مختصر به جهت مندی تکنولوژی میاندازد. از منظر کتاب، تکنولوژی ابزار دخل و تصرف تمدن هاست؛ تکنولوژی غایت مند است. به این مثال توجه کنید؛ چاقو چاقو است در دست لات منجر به مرگ و در دست دکتر منجر به حیات میشود. پس مهم نحوه استفاده است. فرض کنید دو تمدن هزار سال پیش با هم چاقو را اختراع کرده اند. یک تمدن به خورد و خوراک اهمیت میدهد، بنابراین بهینه کردن چاقوها به سمت خورد و خوراک است و یک تمدن در پزشکی به جراحی اهمیت میدهد، پس بهینه کردن چاقوها به سمت جراحی است و این بهینه کردن تا حدی پیش میرود که با چاقوی خاص کاری نمیشود کار دیگری را انجام داد. پس معلوم شد نقش مبانی و جهان بینی و فرهنگ در تمدن چگونه است و منجر به بهینه کردن میشود. حالا در نظر بگیرید ابزارهای پیشرفتهتر را که از این قائده جهت مندی بیشتر تبعیت میکنند. هر چه تمدنها به سمت بهینهتر شدن و خالصتر شدن پیش بروند در نهایت اگر به خلوص صد درصدی برسند نمیشود از ابزار هم استفاده کنند.
نیازهای ما روز به روز پیچیدهتر میشوند و نیاز منشأ ساخت ابزار است. سخن گفتن از نیازهای اولیه مزاح است چراکه همان نیازها هم به قدری پیچیده هستند که برای پاسخ دهی راههای گوناگون وجود دارد. نیازها و پاسخ به آنها اموری فرهنگی هستند.
کتاب در فصل دوم فرایند ظهور و سقوط تمدنها را توضیح میدهد.
اولین مرحله شکل گیری تمدن ایجاد تفکر جدید است. این تفکر جدید البته قدیمی است چراکه یا تفکر عبودیت حق است که خود را به ظهورات جدید رسانده و یا تفکر عصیان است که خود را به ظهور رسانده. ریشه شکل گیری این فکر جدید عمدتاً الهام است. با شکل گیری این تفکر رفته رفته به سمت عمل (فرهنگ) پیش میرود. ابتدا طرحی اجمالی از جهان مد نظر خود میسازد. سپس شروع به جذب کرده و انسانها را به خود مؤمن میکند. سپس اقدام به نفی تمدن پیشین کرده و خود شروع به تمدن سازی میکند. ابتدا دخل تصرفها در تمدن پیشین سطحی است. برای مثال در ادارهها نمازخانه راه میاندازد و در خانهها عکسهای تمدن قبلی حذف و عکسهای خود را بنا میکند. اما به مرور دخل و تصرفها عمیقتر میشود. در این مرحله دغدغه جمع بین خوبیهای دو تمدن شکل میگیرد اما در ادامه این طرح شکست میخورد و تمدن جدید اقدام به نظم سازی کرده و معماری و سبک زندگی را دچار تغییر میکند. تا آنکه دوباره خود توسط یک تفکر جدید به چالش کشیده شود. این ظهور و سقوط تمدنها با اراده انسان نسبت علی ندارد بلکه تحت مشیت خداست.
در ادامه کتاب در فصل سوم به توصیف تمدن مهدوی میپردازد.
اولین نکتهای که کتاب در این فصل به آن میپردازد آن است که تمدن غربی در تفکر لاغر و در تمدن فربه است، اما بالعکس آن تمدن اسلامی در تفکر فربه و در تمدن لاغر است. به عبارت دیگر نباید انتظار داشت که هرآنچه در تمدن غربی موجود است مابه ازای آن در تمدن اسلامی موجود باشد. کتاب از اینجا به بعد با الهام از سیره نبوی و احادیث مربوط به آخرالزمان در تلاش است تا تمدن مطلوب مهدوی را توصیف نماید. اولین موردی که کتاب آنرا توصیف میکند ساعات خواب و بیداری است. ساعت خواب بعد از نماز عشاء (حدود نه شب) و ساعت بیداری قدری قبل از نماز صبح و بعد شروع فعالیتها و تا هنگام خواب قیلوله قبل از نماز ظهر. افراد معمولاً از نماز صبح شروع به کار کرده تا نماز ظهر و باقی وقت را به علم آموزی و تفریح میپردازند. شغلهای مستحب و رایج دامپروری و کشاورزی هستند. شهرها عموماً کوچک و با محوریت مسجد اداره میشوند. مساجد برخلاف تصور رایج ساده و بدون سقف هستند. خانوادهها فرزندان خود را در سنین پایین به ازدواج هم در میآورند. تعدد اولاد و زوجات امری رایج است. لباسها ساده و فاقد تنوع؛ عمدتاً پنبهای و سفید هستند. غذا در دو وعده به صورت نشسته و با دست صرف میشود. مالکیت در آن تمدن مقبول است، اما آن قدر از موضوعیت افتاده که برادر مؤمن دست در جیب برادر مؤمن میکند و بدون اجازه پول بر میدارد.
در فصل چهارم هم با عنوان انقلاب اسلامی از انتظار تمدن تا تمدن انتظار به این مسئله میپردازد که جمع میان روایاتی که فضای قبل از ظهور را عرصه ملأ ظلم و الجور معرفی میکند با اهداف انقلاب اسلامی که میخواهد قبل از ظهور تمدنی معنوی بسازد چگونه ممکن است. کتاب در این فصل چنین نتیجه میگیرد که دوران غیبت؛ عصر املاء و استدراج بوده و مشیت الهی بر شکست حکومتهای دینی قرار دارد اما در عین حال روایاتی داریم که نشان میدهد قبل از ظهور برای شیعیان گشایش است و همچنین روایاتی که مردم را به آماده سازی دولت حضرت صاحب الأمر ترغیب میکند. اینها ما را برآن میدارد که تلاش خود را بکنیم و در این تلاش چه شکست بخوریم و چه پیروز شویم مأجور خواهیم بود چراکه به تکلیف عمل نموده ایم.