نویسنده: عبدالله گنجی
ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی
تاریخ چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحه: ۶۴۰
در پی ارتحال امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۸، جمهوری اسلامی ایران وارد مرحلهای تازه و تعیینکننده شد؛ مرحلهای که تداوم راه انقلاب در غیاب رهبر کبیر آن به بوتهی آزمون گذاشته شد.
کتاب «مو به مو» نوشتهی عبدالله گنجی، با نگاهی تطبیقی به تجربهی جانشینی در انقلابهای مختلف و در قالب هفت فصل، به تحلیل این گذار تاریخی میپردازد.
این اثر، با بررسی سه دههی رهبری آیتالله خامنهای، نشان میدهد چگونه خط امام حفظ شد و نظام جمهوری اسلامی، نهتنها پابرجا ماند، بلکه روند تثبیت و تعالی خود را ادامه داد.
«مو به مو» تلاشی تحلیلی برای فهم تداوم انقلاب اسلامی پس از امام است؛ تلاشی مستند، روشن و آموزنده.
مرگ بنیانگذاران سیاسی و فکری، لحظهای تاریخی و پرتنش را در سرنوشت کشورها به وجود میآورد و مواجه با آن برای هر ملتی سرنوشتساز است. چنین رخدادی معمولا با ترکیبی از اضطراب، امید، خلاء، فرصت و یا بحران همراه میشود، و برای تمام دولتها ابعاد روانی، اجتماعی و سیاسی نسبت به ادامه مسیر بنیانگذار و یا پدید آمدن گفتمانهای متضاد پیرامون تفسیر میراث او و امکان بازتعریف یا تحریف آرمانهایش پدید میآورد.
بنیانگذار معمولا شخصیتی کاریزماتیک و فراتر از ساختارهای رسمی است، و مردم نگران آن هستند که جانشین او از قدرت معنوی یا تدبیری مشابه برخوردار نباشد و نتواند ثبات، انسجام و جهتدهی را حفظ و فعالیت دشمنان داخلی و خارجی را کنترل نماید و در نهایت اقتصاد، سیاست یا هویت ملی به اضطرابی اجتماعی منتهی شود. در این میان آنچه تعیین میکند آیا این گذار به ثبات و تقویت میانجامد یا به انحراف و فروپاشی، میزان آمادگی یک نظام و مشروعیت جانشین و شفافیت در تداوم راه است.
انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده استثناء نبود. با رحلت امام خمینی در سال ۱۳۶۸، نگرانیهایی جدی درباره آینده نظام شکل گرفت و ابهاماتی در خصوص رهبر بعدی و شأن علمی و کاریزمای اجتماعی او مطرح شد، اما با رأی سریع خبرگان، آیتالله خامنهای سکان رهبری را به دست گرفتند و ایشان با تدبیر الهی خویش و بدون اینکه از اهداف و آرمانهای اولیه عدول کنند، ادامه مسیر امام عزیز را طی نمودند.
در این مسیر نخبگان و مردم نیز همراهی مثالزدنی از خود نشان دادند. نگاه رهبرِ جدید به اندیشه امام خمینی نگاه به نص بود و هیچ منِ برتری از ایشان در مقابل امام و سپس مکتب او شکل نگرفت و فرمود: «ما همان راهی را که آن بزرگوار [امام خمینی] رفت ادامه خواهیم داد زیرا برتر و والاتر و شیرینتر و مقدستر و شایستهتر از آرمانهای او سراغ نداریم»؛ این ایدهای است که کتاب «مو به مو» نوشته عبدالله گنجی بر آن بنا شده است. نام آن هم از فرمایش دیگر رهبرِ انقلاب، هنگام آغاز مسئولیت رهبری خود گرفته شده است. آنجا که فرمودند: «به کمک و اراده الهی هیچ حادثه و هیچ انگیزهای نخواهد توانست آن را که بخشی از وجود ما است [امام خمینی] از ما جدا کند و اینجانب در مسئولیت خطیر و جدید خود، ملتزم و متعهدم که مو به مو آن درسهای الهی را به کار بندم.» کتاب در ۶۴۰ صفحه و هفت فصل منتشر شده است.
نویسنده در فصل اول تحت عنوان «جانشین بنیانگذار انقلابها» به مقایسه مساله جانشینی در انقلابها میپردازد و موضوعاتی همچون جانشینی در انقلاب اسلامی، راه امام خمینی راه احدی الحسنیین، زندگی و معیشت مردم با دو رهبر، مقابله با تحریف امام و چگونگی مقابله با تحریف امام و همچنین تحریف امام به نام انقلابیگری را تحت آن عنوان کلی مطرح و به تفاوتهایی که در جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها در این زمینه رخ داده اشاره میکند.
نویسنده در فصل دوم تحت عنوان «امام به مثابه یک مکتب»، چیستی مکتب، چیستی مکتب امام، اصول مکتب امام، شاخصهای عقلانیت مکتب امام، مکتب سیاسی امام، اسلام ناب محمدی، ولایت فقیه؛ قطب نمای مکتب سیاسی امام را مطرح میکند. با خواندن این فصل متوجه میشویم در طول تمام سالهای رهبری آیتالله خامنهای بعد از امام، ایشان همواره بر اصول مکتب ایشان اصرار داشته و در عین حال در برابر خسته دلانی که از انقلاب و آرمانهای آن فاصله گرفته و برای عدول از این اصول، دست به واگرایی و دگردیسی زده و تلاش نمودهاند، پاسداری کرده است تا خللی در این راه ایجاد نشود.
نویسنده در فصل سوم تحت عنوان «شاخصهای خط امام»، تکیه بر مردم، اسلام سیاسی، صراحت کلام، مرزبندی با غیریت، استکبارستیزی، سازش/ ایستادگی، رفاه/ سازش، تکلیفگرایی/ مصلحت، وحدت، عدالت اجتماعی/ مستضعفنوازی، جهانی بودن نهضت/ دعوت/ صدور انقلاب، استقلال همهجانبه و قطع وابستگی را مطرح میکند. با خواندن این فصل متوجه میشویم مکتب امام زیرساخت و دستگاه جهانبینی و معرفتشناسی خط امام بوده و آیتالله خامنهای با اصرار بر این مطلب که «خط امام از شخصیت امام جدا نیست» یا «شخصیت امام از اصول امام جدا نیست» بر پیوستگی شخصیت، اندیشه و خط امام اصرار کرده و مانع از تحریف امام در کلیه زمینهها میشوند.
نویسنده در فصل چهارم تحت عنوان «شخصیت امام»، تقوا/ ریشه سه خصلت، مجاهدت، متعبد انقلابی، قاطع و غیرمتزلزل، مظهر احساس و عواطف، شخصیت استثنایی معاصر، آدمشناس/ آیندهنگری، قانونگرایی، زیطلبگی واخلاص را مطرح میکند.
با خواندن این فصل متوجه میشویم که آیتالله خامنهای تا چه حد در شخصیت امام خمینی «ذوب» است. ایشان رهبری است که همه آوردههای انقلاب اسلامی ـ حتی آوردههای بعد از امام خمینی ـ را به امام ارجاع و طی تمام این سالها از تعابیر و اوصافی همچون امام استثنائی، مرد بزرگ، در نزدیکیهای عصمت، یگانهی دوران و امام عظیم الشأن استفاده کردهاند. آیتالله خامنهای با اشاره به این ویژگیها ، ایشان را الگوی رهبران و ملت ایران عنوان، و همواره بر اهمیت شناخت و پیروی از سیره و روش ایشان تاکید میکنند و معتقدند شخصیت و خط و مکتب امام از هم قابل تفکیک نیستند.
نویسنده در فصل پنجم تحت عنوان «تطبیق مواضع رهبران انقلاب اسلامی»، ماهیت نظام، نیروهای مسلح و سیاست، جناحهای سیاسی کشور، آزادی، مردمسالاری، غیریت نظام، آمریکا، فلسطین و صهیونیسم را مطرح و نگاه دو رهبر را به این هشت موضوع محوری با هم تطبیق میدهد.
با خواندن این فصل متوجه میشویم که آیتالله خامنهای در اصول و مبنا و محکمات انقلاب اسلامی، راه و اهداف امام و انقلاب اسلامی را پیش بردهاند، اما از تغییر تاکتیکها و روشها در بستر زمان و منطق موقعیت که امری طبیعی و لازم و پذیرفتهشده است غافل نبودهاند.
نویسنده در فصل ششم تحت عنوان «تأثیر عنصر زمان در جهتگیری رهبران انقلاب اسلامی»، اصل "نه شرقی نه غربی"، سفرهای استانی، تجربه مدیریت، قدرت منطقهای و تحولات بعد از امام را مطرح میکند.
با خواندن این فصل متوجه میشویم انقلاب اسلامی دارای اصول، مبانی و آرمانهایی است که در بستر تاریخ دچار تحول نمیشود؛ زیرا سنتهای الهی مانند حق و باطل، فقر و غنا، مسلمان و کافر، مظلوم و ظالم، دچار نسبیگرایی در معرفت نخواهند شد. این سنتهای غیرقابل تغییر و پاسداری از آن وظیفه پرچمداران دین است. اما این موضوع که رهبران انقلاب اسلامی در این اصول و مبانی از وحدت معرفت و جهتگیری برخوردارند و عنصر زمان و تحولات جهانی و جنگها و سایر پدیدهها تنها میتواند در روش و سیاستهای اجرایی مؤثر باشد و نیز؛ موضوعات (متشابهات)ی که در آنها بین امام خمینی و آیتالله خامنهای تفاوت وجود دارد در کنار علت آنها، مورد بررسی قرار میگیرد.
به طور کلی میتوان گفت، هر دو دوره عنصر زمان بر «نوع اجرا و تاکتیکها» تاثیر داشته نه بر «اصل اهداف»، زیرا امام خمینی بنیانگذار انقلاب بوده و آیتالله خامنهای ادامهدهنده، توسعهدهنده و تثبیتکننده آن.
نویسنده در فصل هفتم تحت عنوان «مواجهه آیتالله خامنهای با وصیتنامه امام»، موضوعاتی همچون وصیتنامه امام به مثابه اصول انقلاب، وصیتنامه امام؛ شاقول مرزبندی با غیریت، وصیتنامه امام به مثابه قطبنمای نظام، تجلیل از امام منهای خط امام ممنوع، وصیتنامه امام؛ مانع تفسیر غلط از امام، تداوم انقلاب و مردم سالاری؛ دو رکن وصیتنامه امام، جوانان و مسئولان بیشتر وصیت نامه امام را بخوانند را مطرح میکند.
در این فصل مخاطب در مییابد که وصیتنامه امام خمینی، نقشه راه انقلاب اسلامی است و آیتالله خامنهای آن را شاقول و میزان و منظومهای میبیند که در همه ابعاد قابلیت مراجعه و بهرهبرداری دارد. ایشان بارها توجه و عمل به وصیتنامه امام را متذکر شده و متناسب با شرایط و منطق موقعیت از وصیتنامه امام یاد میکنند و هرجا حس کردهاند یاران و همراهان دیروز امام در حال فاصله گرفتن از مسیر و جاده دیروز هستند، بیشتر به موضوع وارد شدهاند، گویی همه حرکات ایشان در رهبری تحت تاثیر وصیتنامه امام قرار دارد.