اشاره :
از آنجا که من هیچگاه به پادگان نرفتم و لباس نظامی هم نپوشیدم و با اسلحه رژه نرفتم، تا به حال هیچ اردویی را تجربه نکردهام. اما در یکی از همین روزها به یک اردوی آموزشی برای هکرها رفتم. یک روز را به طور کامل صرف فهمیدن نکات کاری هکرها کردم و دست نوشتههایی را گیر آوردم که حاوی مطالب آموزشی برای به هم ریختن دنیای رایانهها بود. هدف شرکت میزبان، TechTrain، یک اردوی آموزشی اخلاقی بود و ۲۴ نفر را به آن دعوت کرده بود. مربی من در آن دوره، آندره ویتاکر، مدیر بخش امنیتی شرکت بود که ده سالی را در سیستمهای امنیتی بانکها و آموزش نکات لازم در ایمنی سیستمهای الکترونیکی مؤسسات مالی گذرانده بود. او پیش از شروع مطالب کلاس، خلاصهای از آنچه را که قرار بود به من بیاموزد، گفت؛ چگونه ویروس بنویسم، چگونه شبکههای بیسیم را به هم بریزم و چگونه از دام دیوارههای آتش بگریزم.
چه شیرین!
شاگردان کلاسی که من در آن بودم، مردان میانسالی بودند که مدیریت سیستمهای پیشرفتهای را بر عهده داشتند. آنها در این دوره ۴۳۰۰دلاری شرکت کرده بودند تا بفهمند چه نکات تازهای از تهدیدات رایانهای مطرح شده است.
غالب این افراد برای شرکتهای سازنده رایانه، شرکتهای نرمافزاری یا برای افرادی کار میکردند که حفظ امنیت کامپیوترهایشان برایشان اهمیت داشت. یک نفر از جدال تمام نشدنی خود با همسرش درباره کار با کامپیوتر حرف میزد و یکی دیگر برای خنداندن دیگران چیزی میگفت.
اما در این میان ویتاکر با نکتههایی که درباره چگونگی فرار از تلههای امنیتی یک شرکت و مقابله با آن میگفت، تحسین همه را برمیانگیخت. خود وی نیز که در اوقات فراغت، وقتش را صرف مقابله با هکرها میکند، میایستاد و از ما میپرسید: مطالبش جالب است یا نه؟ شاید میخواست با این کار هیجان آموزش را بیشتر کند!
تولد تازه
هیجان داشته باشد یا نه، این اردو کاملاً جدی است و افراد حاضر در آن، هدف خاصی را دنبال میکنند: کسب مدرک که توسط انجمن بینالمللی مشاوران تجارت الکترونیک داده میشود. این گروه سالهاست چنین برنامهای را مدیریت مینماید، اما در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر نیاز به متخصصانی احساس میشود که بتوانند مانند هکرهای مخرب فکر کنند.
زمانی شرکتها برای مقابله با تهدیدات امنیتی، خود هکرها را به استخدام درمیآوردند. اما این کار باعث میشد آنها با تجربهتر شوند و به تهدید بزرگتری تبدیل شوند. اینجا بود که آنها به فکر پرورش متخصصانی در داخل سازمان خود افتادند که به آنها میگفتند.
اغلب تهدیدات الکترونیکی بنا به اهداف مالی صورت میگیرد. آنها تنها به نیت از کار انداختنِ شرکتهای تجاری یا آزاررسانی اقدام به ویروسنویسی نمیکنند. هدف آنها دیگر معروفشدن هم نیست. آنها به دنبال کسب درآمد بیشتر هستند. طبق آخرین آماری که شرکت سیمانتک منتشر کره است، حملات اینترنتی به منظور کشف اسرار محرمانه با رشدی ۷۴ درصدی در نیمه دوم ۲۰۰۵، هشتاددرصد کل تهدیدات را شامل شده است.
واقعیت هشدار دهنده
نکته ترسناک این موضوع در آن است که برای هک کردن دیگر لازم نیست متخصص سطح بالا یا برنامهنویس قهّاری باشید. خود من که آخرین برنامه کامپیوتریم را در کلاس سوم دبیرستان و آن هم به زبان بیسیک نوشته بودم، با یک ساعت حضور در اردو، توانستم به پایگاه داده بانک مجازی مایکروسافت نفوذ کنم و شماره کارتهای اعتباری را درآورم.
تنها لازم است عاشق دانستن ترفندها باشید. برای مثال، نام کاربری پیش فرض مایکروسافت SA است و برای کلمه عبور پیش فرض ندارد. خیلی از مدیران شبکه این نام کاربری را تغییر نمیدهند. از این رو خیلی از هکرها ابتدا آن را امتحان میکنند که معمولاً موفق هم از آب در میآید.
یک نکته دیگر هم این است که در محل ورود کلمه عبور، علامت نقل قول (") را قرار دهید. اگر پیغام خطایی صادر شد، بدانید آن پایگاه داده را میتوان به روشی به نام SQL Injection هک کرد. ویتاکر پس از گفتن این نکته دوباره با هیجان پرسید: جالب بود؟ دوست دارید باز هم از این نکات بدانید؟
در دسترس همه
پایگاهی که من هک کردم، یک پایگاه حقیقی نبود. برای یک کار واقعی به دستورالعملهای بسیار بیشتری نیاز است. اما ویتاکر گفت که تعداد زیادی از پایگاههای موجود در شبکه از همین نوع هستند؛ زیرا مدیران از امنیت چیزی نمیدانند و مدیران امنیتی، پایگاه داده را خوب نمیشناسند. حال فکر بکنید اگر من میتوانم روش هک کردن پایگاه دادههای اولیه را به این سادگی بیاموزم، یک فرد ماهر چه بلایی میتواند بر سر آنها بیاورد؟
با تعجب پرسیدم: آیا آنها اطمینان دارند که هکرهای اخلاقمندشان خطا نمیکنند؟ ویتاکر پاسخ داد: همیشه افرادی وجود دارند که از تخصصشان سوء استفاده کنند، اما آنها با تمامی توان، دانشآموختگان خود را تحت نظر دارند. آنها را با حقوق خوبی استخدام میکنند و در ضمن ضمانتنامهای نیز مبنی بر عدم تخطی از اصول اخلاق حرفهای نیز امضا میکنند. در کلاسهای سطح بالاتر، پیشینه افراد هم مورد بررسی قرار میگیرد. با این همه، این روزها کسی که بخواهد هکر شود، راه خود را پیدا میکند؛ چه با این کلاسها چه بدون این کلاسها!
حجم بالایی از مطالب آموزشی مربوط به این حوزه، در اینترنت یافت میشود. مانند بسیاری از نرمافزارهای عمومی که افراد با نوشتن کدها و پایگاه داده آنها را به صورت رایگان در شبکه قرار میدهند تا دیگران نیز با استفاده از آن در بسط و گسترش آن نرمافزار سهیم شوند، منابع باز بسیار زیادی را برای نگارش ویروس و تروجان میتوان در اینترنت پیدا کرد.
زیبای ترسناک!
پس از شش ساعت کلاس فشرده، نوبت به کاربرد آنچه که تدریس شد رسید؛ هک شماره کارتهای اعتباری از یک بانک و ایمیل آن به همان بانک! من باید میپذیرفتم برای کسی که سالها پیش تنها یک برنامه ساده آن هم به زبان بیسیک نوشته است، این کار پیچیده است. از این رو وقتی ویتاکر به سراغم آمد تا به من نشان دهد چگونه یک کامپیوتر دیگر را به تروجانی به نام Beast آلوده میکند، اصلاً میل و رغبتی نشان ندادم.
Beast را یک دانشجو نوشته بود که میتوانست اعمال طرف دیگر را تحت نظر بگیرد. بنابراین تا آنجا که توانسته بود، روی آن کار کرده بود. این برنامه در اصل برای کنترل webcam اتاق قربانی نوشته شده بود، اما میتوانست CD درایو، جستوجوگر اینترنت، پنجرههای چت و هر چیز دیگری را کنترل کند. امروزه شما میتوانید آن را به صورت رایگان دانلود کنید. البته اغلب برنامههای امنیتی میتوانند آن را کشف کنند، اما نیمی از رایانههای ایالات متحده فاقد چنین برنامههایی هستند و در هر حال افرادی هستند که با دریافت کمی پول، برنامههایی بنویسند که قابل شناسایی هم نباشد.
واقعیت و روِیا
طبق آمار سیمانتک، اغلب هکرها از دوشنبه تا جمعه از ساعت نُه صبح تا پنج بعدازظهر کار میکنند؛ گویی شغلشان این است! دیوید کول، مدیر سیمانتک که خود ماهها فعالیت آنلاین هکرها را زیر نظر داشت میگوید: خونسردی آنها در برابر تخلفات قانونی و میزان تخریبی که از نظر اقتصادی وارد میکنند، برای ما تعجب برانگیز است.
چند روز پیش از ویتاکر پرسیدم: چه احساسی نسبت به فیلم سینمایی فایروال دارد؟ در این فیلم هریسون فورد داستان یک متخصص امنیت الکترونیک را به تصویر کشیدهاست که دزدان وی را مجبور میکنند برای آزادی فرزندش، اطلاعات بانکی را هک کند که خود مسئِولیت حفاظت از آن را بر عهده دارد. او با آرامش جواب داد: بعد از یک روز حضور در اردوی هکرها، حرف او را درک کردم: دنیای واقعی ترسناکتر است!