وقتی بازدید از موزهها چاشنی زیارت میشود...
مریم نیازپور أمغان- ساعتی پس از نماز ظهروعصر بود که وارد موزه شدم و سروصدایشان توجهم را جلب کرد؛ جمعی نوجوان و جوان و چند مرد میانسال، دور مردی حدوداً 40 ساله که به نظر میرسید مسئول یا سرپرستشان باشد، حلقه زده بودند و او با زبانی غیرفارسی که برایم ناآشنا بود، آنها را دعوت به سکوت میکرد. از ظاهرشان پیدا بود که ایرانی نیستند. مرد جوان همراهانش را به سمت خروجی موزه هدایت کرد و وقتی همه به اتفاق از موزه خارج شدند، با گفتوگویی همراهشان شدم.
سفری از گرجستان به پابوس امام رئوف
مرد جوان خودش را «نیازی امیرخاناف» معرفی کرد و گفت: از شیعیان مبلّغ علوم دینی گرجستان هستم و حدوداً 20 سال قبل، تحصیلاتم را در حوزۀ علمیۀ قم گذراندم. گروهی که همراهم هستند، هیئتی 50 نفره از شیعیان دانشپژوه علوم دینی در گرجستان هستند که ضمن تشرّف به حرم رضوی، از موزههای آستان قدس رضوی بازدید کردند.
از او خواستم دربارۀ جمعی که همراهش هستند و دلیل سفرشان به ایران بیشتر توضیح دهد که پاسخ داد: افراد گروه، طلّاب 14 تا 40 ساله هستند که برخی بهتازگی به کسوت تشیّع آراسته شدند؛ طلبههای خانم و آقا اهل شهرهای گوناگون گرجستان و دانشپژوه چهار مدرسۀ علوم دینی این کشور که بسیار مشتاق زیارت امام رضا(ع) بودند و چندی پیش که مدیر جامعهالمصطفی شهر قم با نام آقای عباسی، میهمان مدرسۀ ما در گرجستان بود، از ایشان خواستیم ما را به ایران دعوت کنند و آنها در برنامهریزی برای این سفر خیلی به ما کمک کردند.
ادامه میدهد: اغلب طلبههایی که در جمع ما هستند، دختران و پسران 13 تا 20 ساله هستند که فرائض دینی را از جمله انجام نماز و روزه و حفظ حجاب کامل (برای دختران) به طور کامل رعایت میکنند؛ آن هم در داخل کشوری مسیحی و در عین حال با همۀ مشکلاتی که دارند، بهخوبی درس میخوانند و این مسئله ما را بر آن داشت تا برای تشویقشان هم که شده، آنها را به پابوس امام رضا(ع) بیاوریم.
هر بار در موزهها، حسی نو را تجربه میکنم
وقتی از او پرسیدم بار چندم است که به مشهد مشرّف میشوند، پاسخ داد: من تاکنون بارها همراه هیئتهای مختلف به مشهد آمدم اما اغلب بچهها بار اول است که به ایران میآیند و از مدتها قبل در آرزوی این سفر بودند تا طعم آن را بچشند. زیارت امام رضا(ع) برای شیعیان گرجستان بسیار مهم است؛ طوری که خانوادهها هنگام بازگشت فرزندانشان به گرجستان، همچون حجّاج بیتالله الحرام برایشان گوسفند قربانی میکنند و مراسم میگیرند. جالب است بدانید برخی که قبلاً طعم زیارت امام رضا(ع) را چشیدهاند، عطش بیشتری دارند نسبت به کسانی که تاکنون به مشهد نیامدهاند و پیوسته از ما درخواست میکنند که بار دیگر آنها را به مشهد بیاوریم و من هربار پس از زیارت امام رضا(ع) گروه را برای بازدید از بخشهای مختلف حرم رضوی از جمله موزهها میبرم.
از حالوهوای بازدیدشان از موزه میپرسم که با شوق و حال عجیبی میگوید: موزۀ آستان قدس حسوحال عجیبی دارد... بینظیر است. من هر بار که هیئتی را شامل دانشآموزان یا حتی زوّار عمومی گرجستان به مشهد میآورم، حتماً آنها را برای بازدید به موزه میبرم؛ چون موزهها تأثیر خاصی در شناخت گذشته و پیشبرد آیندۀ هر شخص دارند و من خودم بهشخصه هربار که به این موزهها میآیم، چیزهای جدیدی میبینم و اندیشۀ جدید و حسی نو در ذهنم شکل میگیرد.
چشیدن طعم زیارت در موزۀ رضوی
کنجکاو شدم بدانم کدام بخشهای موزه بیشتر برایشان جالب بوده که توضیح میدهد: بخشهای مختلف موزههای آستان قدس، هرکدام بهنوعی جالب توجه است و افراد گروه از هر سنوسالی با دیدن اشیای متنوع آن با موضوعات گوناگون شگفتزده شده بودند و برایشان جذابیت زیادی داشت؛ بهویژه ضریحهای امام رضا(ع) که در موزۀ تاریخ حرم رضوی است، بیشتر از دیگر اشیای موزه برای افراد گروه جذّاب بود و بیشترشان با ذوق خاصی کنار آنها عکس یادگاری گرفتند و مسنترها به نشان تبرّک و توسّل، اشکی کنار ضریحها ریختند. بهعلاوه، گنجینۀ ابزار و ادوات نظامی، ذوق بچهها را حسابی برانگیخته بود و از دیدن اسلحههای قدیمی بسیار شگفتزده شده بودند و علیرغم گرمای هوا و خستگی بسیار اصرار داشتند از دیگر بخشهای موزه هم که امروز دیگر تعطیل شده، فردا بازدید کنیم که متأسفانه چون زمان کم داریم، نمیتوانیم دوباره فردا برای این کار وقت بگذاریم که امیدوارم در سفرهای بعدی بتوانیم از بخشهای دیگر موزه مثل موزۀ فرش هم بازدید کنیم.
صحبت که به اینجا رسید، با نگاهی به همراهیانش که در گرماگرم ظهر تابستان، در انتظار پایان این گفتگو بودند، سخن را کوتاه کرد و گفت: سفر به مشهد آنقدر همیشه برای کسانی که همراه آوردهام جذّاب بوده که وقتی به گرجستان بازمیگردیم، عطششان برای سفر دوباره به مشهدالرضا(ع) بیشتر میشود؛ طوری که حتی رانندۀ اتوبوسی که همراهمان آمده به قدری مشتاق این سفر بود که تورهای دیگرش را که چندبرابر درآمد بیشتری نسبت به مشهد برایش داشت، کنسل کرد و اشک میریخت که اجازه دهید من در این سفر همراهیتان کنم. کاش ایرانیها و بهخصوص مشهدیها قدر این بهشت را بیشتر بدانند...