۱۳۹۹-۰۲-۲۹

1 خرداد/ روز بزرگداشت ملا صدرا( صدر المتالهین)

صدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به صدر المتالهین( حدود 979 یا 980- 1050هجری قمری) فیلسوف بزرگ ایرانی، در خانواده‌ای توانگر و متشخص به دنیا آمد.

پدرش از مردان بزرگ زمان خود بود و حتی برای مدتی در دستگاه صفویان به مقام وزارت رسید. به همین دلیل وسایل تعلیم و تربیت از هر جهت برای او فراهم بود.
وی علوم مقدماتی را در زادگاه خویش فرا گرفت و بعد به اصفهان رفت. ابتدا در نزد یکی از فیلسوفان بزرگ آن زمان یعنی سید ابوالقاسم معروف به میرفندرسکی شاگردی نمود. بعد از آن ابتدا در نزد شیخ بهائی و سپس در نزد میرداماد به کسب حکمت و فلسفه پرداخت و آنگاه به زادگاه خود بازگشت.
مدتی نگذشت که آوازه فضل و دانش او به همه جا رسید و سیل مشتاقان فلسفه برای کسب فیض از محضر او به شیراز روانه گشت. این امر باعث حسادت  و نارضایتی تعدادی از علماء شد و به اذیت و آزار صدر الدین پرداختند. آنها چنان عرصه را بر صدر الدین تنگ کردند که دست از تدریس کشید  و به انزوا و گوشه‌گیری پرداخت. در دیباچه کتاب مستطاب (( اسفار)) شرح این جمله را به زبان شکایت چنین بیان می‌کند: 
(( شکسته حال در کنجی خزیدم، و در گمنامی و ناکامی پنهان گشتم... نه به درسی پرداختم و نه به تالیفی همت گماشتم، زیرا تصرف در علوم و صناعات، افاده مباحث و دفع معضلات، بیان مقاصد و رفع مشکلات نیاز فراوان به فارغ بودن فکر از موجبات کسالت و ملال دارد.... اما با این همه ناملایمات که از اهل روزگار می‌بینیم و می‌شنویم کجا چنین صفای فکر و فراغت خاطری حاصل تواند گشت.))
همین انزوا و گوشه‌گیری باعث شد که بر اثر طول مجاهدت نفسش از نور مشتعل شود و فلبش در اثر کثرت ریاضت از انوار ملکوت لبریز گردد. گره از کلاف سردر گم اسرار جبروت در برابر دیدگانش گشوده شود و بر اسراری که تا آن زمان وقوف نداشت واقف شود. خود در این باره می‌گوید:
(( عقل من به اعتبار جوارح ظاهری خود بسط یافت و آبی روان و فیض بخش گردید و به اعتبار باطن تعلقات خود برای طلب‌کنندگان حقیقت قبض یافت و بحری مواج گردید. پس کتابی تصنیف کردم الهی برای سالکین مشتغل به تحصیل کمال، و حکمت ربانی را برای طالبین اسرار حضرت ذوالجلال و الاکرام جلوه‌گر ساختم)). مراد ملاصدرا از این کتاب همانا کتاب اسفار است که بدون تردید یکی از شاهکارهای فلسفی جهان است.
کتاب اسفار را خود صدرالدین چهار سفر عقلی نامیده است.
اولین سفر از عالم خلق آغاز می‌شود و به حق منتهی می‌گردد. در طی این سفر ترکیب موجودات، طبیعیات، ماده و صورت، و جوهر و عرض مطرح می‌شود. در این سفر سالک به مرتبه غیرمحسوس حقایق الهی ارتقا می‌یابد.
سفر دوم سفری است از خداوند در خداوند و با خداوند. در این سفر سالک از مرحله مابعدالطبیعه دور نمی‌شود، بلکه با علم الهیات و مسائل مربوط به ذات و اسماء و صفات الهی آشنایی حاصل می‌کند.
سفر سوم یک سیر فکری است که بر عکس سفر اول است. به این معنی که آن یک بازگشت از جانب خداوند به سوی خلق است، لیکن با خداوند و توسط خداوند. این سفر مراتب صدور موجودات را از نور الانوار دنبال می‌کند و سالک را با علم به مراتب عقول و عوالم غیبی که مافوق عالم محسوسات قرار گرفته است آشنا می‌سازد و از عالم تکوین و فرشتگان بحث می‌کند.
بالاخره سفر چهارم با خداوند یا به وسیله خداوند در خود جهان مخلوق انجام می‌گیرد. این سفر با علم به نفس یا ضمیر درونی( علم مشرقی) و توحید به معنی باطنی یعنی وحدت وجود، و نیز با مساله معاد یعنی تمام عوالم نامتناهی که با گشوده شدن در مرگ به روی انسان باز می‌شود سروکار دارد.
امکان ندارد که انسان بتواند در چند کلمه جز یک تصور ناچیز از این مجموعه که ملاصدرا در آن بنای باشکوهی از تفکر ایرانی ساخته است عرضه بدارد. بدون شک ملاصدرا یکی از پیروان مکتب ابن سینا است. او آشنایی بسیار نزدیکی با آثار ابن سینا دارد و تعدادی از آنها را شرح داده است. ملاصدرا یک فیلسوف مشائی است با تفسیر اشراقی متاثر از افکار سهروردی تا بدان حد که افکار ملاصدرا نه تنها تمام فاصله و بعدی را که میان ابن سینا و سهروردی وجود دارد پر می‌کند،  بلکه خود ملاصدرا یک تعبیر بسیار شخصی از الهیات اشراقی است. همچنین افکار این فیلسوف بزرگ چاشنی از اندیشه‌های یکی از بزرگترین عرفای اسلام،  یعنی محیی الدین بن عربی را دارد. ملاصدرا بیش از هر چیز یک متفکر شیعی است و اثر تعلیمات ائمه شیعه در افکار او آشکار است. درست است که ما می‌توانیم تمام مآخذ و منابع و نقل قول‌ها و اقتباسات ملاصدرا را ورقه به ورقه یادداشت کنیم،  ولی مجموع این اوراق منابع هرگز فلسفه ملاصدرا نمی‌شود. اهمیت و عظمت ملاصدرا در نظم ساختمانی و ترتیب خاصی است که به این مصالح داده است، نظمی که فقط او قادر به ایجاد آن بوده است. به همین جهت فلسفه ملاصدرا را در حکمت الهی باید مکتب جدیدی به حساب آورد، زیرا فلسفه او به نحو صد در صد با هیچ یک از مکاتب فلسفی جهان چون مشائی و عرفانی و اشراقی محض سازگار نیست. خود وی ترکیب شگرفی را که از این مکاتب پرداخته است(( حکمت متعالیه)) می‌خواند.
منبع: بزرگان فلسفه/ تاليف هنري توماس؛ ترجمه فريدون بدره‌اي.- تهران: کيهان، علمي و فرهنگي، ‎۱۳۶۲.

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید