شاه نامه ها
در مورد رسوم، اطلاعات زیادی قابل گردآوری است. مثلا شاهان در کوهها گنج قرار میدادند تا در مواقع جنگ بتوانند آن را خرج لشکر کنند.
شاهنامه شرح زندگانی شاد و خوب اقوام ایرانی تا حمله اعراب است و در آن هر چیزی را که میبینیم از فکر، زیستن، مهمانی رفتن، تحمل و همه چیز ایرانی است.
شاهنامه گنجینهای از اساطیر و فرهنگ و تاریخ ایرانی است که همه جنبههای آن هنوز مورد کند و کاو قرار نگرفته است. عمده کارهایی که در مورد شاهنامه شده است مسئله متن و نسخه است و در نهایت معنی درست کلمات و ابیات، که هر چند مهم است ولی درباره این اثر مهم کافی نیست. یک بخش از رویکرد نویسنده به شاهنامه، تبدیل داستان به تاریخ یا دست کم یافتن ربطی بین آن دو است. مثلا اعتقاد به این نظریه که مراد از دیوان در جلدهای نخستین شاهنامه اقوام بومی نجد ایران است.
بخشی از این کتاب در تطبیق نسبی شخصیتهای اساطیری و داستانی با رجال تاریخی است . میتوان گفت که بخشی از اتفاقات تاریخی مطابق با بخشی از اتفاقات داستانی یا دست کم یادآور آن است. کوروش در سال 530 پیش از میلاد از آمو دریا گذشت و به جنگ سکاها رفت. پسر ملکه سکاها کشته شد. خود کوروش نیز از زخمی که خورده بود پس از سه روز درگذشت. این حادثه به نحوی یادآور مرگ اسفندیار در جنگ با رستم سکایی است. آتوسا بزرگترین دختر کوروش همسر داریوش و مادر خشایارشا بود که زندگی گشتاسب و اسفندیار را به یاد میآورد.
در این کتاب سعی شده است رابطه بین داستانهای شاهنامه و وقایع تاریخی بیان شده در کتابهای ایرانشناسان از قبیل ویدن گرن، کریستین سن و غیره بیان شود.