8مرداد/روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی( شیخ اشراق)
گفته اند: ((زادگاهش سهرورد از توابع زنجان در عراق عجم بوده است و صاحب آثارالبلاد وی را به آنجا نسبت میدهد و میافزاید: سهرورد شهری است در ارض جبال نزدیک زنجان که شهاب الدین به آنجا منسوب است)). سهروردی در آغاز جوانی در شهر مراغه به کسب دانش پرداخت و آنگاه به اصفهان رفت، و در همانجا بود که با سنت زنده و پاینده فلسفه ابن سینا مواجه گردید. بعد از آن مدتی در جنوب شرقی آسیای صغیر به سیر و سیاحت پرداخت و مورد استقبال و اقبال امرای سلجوقی قرار گرفت. در ادامه سهروردی عازم حلب شد. در آنجا مورد تعصب و اتهام فقهای قشری قرار گرفت و به قتل رسید.
شهاب الدین با آنکه عمرش بسیار کوتاه بود آثار و مصنفات بسیار از خود باقی گذاشت. این آثار عبارتند از: حکمه الاشراق، تلویحات، المشارع و المطارحات، هیاکل النور و کلمه التصوف که شامل تعالیم وی در حکمت اشراق است.
تصنیف عمده و اساسی سهروردی که در آن مشرب فلسفی خاص خود را مدون ساخته همانا کتاب حکمه الاشراق است. سهروردی مشرب خاص خود را به طور صریح این طور بیان میکند: (( من خواستم مشرب و مذهب حکمای باستان ایران را در باب نور و ظلمت در آثارم حیات جدید عطا کنم و بار دیگر زنده سازم)).
این مشرب خاص سهروردی را به سوی ایجاد تحول و انقلابی در عالم معنویت ایران هدایت نمود، و آن ابداع حکمت نوریه یا فلسفه اشراقی است. به نظر سهروردی فلسفهای که در آن سیر و سلوک روحانی و ماوراء الطبیعه با هم درنیامیزد و خلسه و جذبه به هم نپیوندد فلسفه نیست. به همین مناسبت شیخ اشراق مباحث اصولی فلسفه مشاء را که روح و جوهرهاش با این تعالیم موافقت نداشت رها ساخت و خود فلسفه جدیدی به جهانیان عرضه داشت که عناصر آن به عوض وجود و عدم، نور و ظلمت بود.
بنیاد فلسفه سهروردی بر دو گانگی است. وی از همان آغاز با بخش کردن چیزها به(( نور)) و(( ظلمت)) فلسفه خود را از ارسطوئیان که فلسفهشان بر پایه سه مفهوم(( واجب))، (( ممتنع))، و(( ممکن)) نهاده شده است، جدا میسازد. در نظر او دو عالم وجود دارد: عالم نور و عالم ظلمت؛ عالم نور جایگاه عقل، ارباب انواع، و نفوس است، و عالم ظلمت جایگاه جسمها و اجرام مادی و عرضها.
منبع: 1- بزرگان فلسفه/ تاليف هنري توماس؛ ترجمه فريدون بدرهاي.- تهران: کيهان، علمي و فرهنگي، ۱۳۶۲.
2- مباني فلسفه اشراق از ديدگاه سهروردي/ تاليف محمدعلي ابوريان؛ ترجمه محمدعلي شيخ.- تهران: دانشگاه شهيد بهشتي، ۱۳۷۲.