تاسوعا و عاشورا
عباس( ع) در شب عاشورا نزد سپاهیان دشمن رفت و از آنها برای نماز و عبادت مهلت خواست. ابن سعد در پاسخ آنها گفت: (( ما به شما تا فردا مهلت میدهیم، اگر تسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد و اگر سر باز زدید، دست از شما برنخواهیم داشت)).
شب عاشورا را حضرت نخوابید. گاهی مشغول وداع عبادت حضرت پروردگار بود، گاهی مشغول تسلی دادن اولاد و اطفال بود. صبح عاشورا شد. هر روز موذن حضرت حجاج بن مسروق بود، ولی صبح عاشورا به درخواست امام حسین( ع) پسرش علی اکبر اذان گفت و همه نماز را خواندند. لشکر عمر صبح از جا حرکت کرده بودند. سی هزار نفر لشکر بوده است بعضی چهل هزار نفر، بعضی پنجاه هزار، بعضی زیادتر از اینها هم گفتهاند. ابنسعد ملعون سپهسالار لشکر بود. پسر ملعونش معاون بود. عمرو بن حجاج بر میسره و شمر لعین سردار لشکر، و علم را به درید غلامش داد. یکدفعه به طرف خیمهها روانه شدند. حضرت لشکر خود را جمع کرد. سی و دو سوار و چهل نفر پیاده بودند. در میمنه لشکر زهیر بن قین را قرار داد و پرچم را به دست برادرش عباس بن علی( ع) داد و خود حضرت با اصحاب در قلب لشکر قرار گرفتند. خیمهها را در پشت سر قرار دادند. چون حضرت بیحیایی آن کفار را میدانست، امر کرده بود اطراف خیمهها را خندق کنده بودند. هیزم و نی بسیاری جمع کرده بودند. حضرت فرمود آنها را میان خندق ریختند و آتش زدند، که مبادا آن بیشرمها هتک حرمت خیمهها نمایند. عمر سعد اولین تیر را رها نمود. بعد از آن یک دفعه همه تیراندازان تیر به طرف حضرت انداختند. نصف لشکر حضرت در همین لحظه تیر انداختن آن ظالمان شهید شدند. بعد از آن امام حسین( ع) به سخنرانی و موعظه لشکر دشمن پرداخت. این موعظهها و کلامها از حضرت( ع)، با آنکه میدانست که در آنها تاثیر ندارد، برای اتمام حجت بود. وقتی حضرت( ع) خواست نماز ظهر عاشورا را بخواند، تعدادی از یارانش خود را سپر بلای امام( ع) نمودند و بعد از اصابت تیرهای زیادی به شهادت رسیدند. یاران امام حسین( ع) برای کشته شدن از یکدیگر سبقت میگرفتند. بعد از آنکه تمام یاران امام به شهادت رسیدند و جز خاندانش کسی نماند، تمامی خاندان وی به پیکار با دشمن پرداختند و بعد از رشادتهای فراوان به شهادت رسیدند. یکی از راویان درباره امام حسین( ع) در صحنه پیکار گفته است: به خداقسم هرگز کسی ندیدم که دشمن گرد او را احاطه نموده و فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، دلاورتر از حسین( ع) باشد. مردان میدان جنگ به او حمله میکردند، همین که او شمشیر به دست به آنان حمله میبرد مانند گوسفندانی که گرگ بر آنها حمله کند از مقابل شمشیرش فرار میکردند. بعد از آنکه تیرهای زیادی به بدن آن حضرت اصابت نمود، یکباره همگی بر آن حضرت حمله نمودند و با بیرحمی بسیار سرش را از بدنش جدا کردند. بعد از این جنایتهای بسیار حتی بر جنازه او رحم ننمودند و به غارت لباسهای آن بزرگوار پرداختند و اموال زنان خیمه را نیز غارت نمودند.
امام صادق( ع) فرمودند: (( در پیکر شریف حسین( ع) سی و نه زخم نیزه و سی زخم شمشیر بود)).
راوی گوید: به خدا زینب، دختر علی، از یادم نمیرود که با صدای غمناک و دل پر درد بر حسین مینالید و صدا میزد: ای محمدی که فرشتگان آسمان بر تو درود فرستاد این حسین است که به خون آغشته و اعضایش از هم جدا شده است و این دختران تواند که اسیرند، شکایتم را به پیشگاه خداوند میبرم و به محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سید الشهدا شکایت میکنم. ای محمد( ص) این حسین است که به روی خاک افتاده و باد صبا خاک بیابان را بر بدنش میپاشد؛ به دست زنازادگان کشته شده است، آه چه غصهای! و چه مصیبتی! امروز مرگ جدم رسول خدا را احساس میکنم، ای یاران محمد( ص) اینان خاندان مصطفایند که اسیرشان کردهاند و میبرند.
منبع:
1-تاريخ اسلام: واقعه کربلا/ علي نظري منفرد.- قم: جلوه کمال، ۱۳۸۶.
2-مقتل شوشتري: روضههاي آيتالله علامه شيخ جعفر شوشتري/ گردآورنده ابراهيم سلطاني نسب.- تهران: صيام، ۱۳۸۲.
3- لهوف: آهي سوزان بر مزار شهيدان/ تاليف علي ابن طاوس؛ ترجمه احمد قهريزنجاني.- تهران: سازمان تبليغات اسلامي، شرکت چاپ و نشر بينالملل، ۱۳۹۵.