۱۳۹۹-۰۶-۲۷

مروری بر نسخ خطی ادبی کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی: ستارگان ادب پارسي در سپهر گنجينة رضوي

مریم نیازپور أمغان/ گزارش. گنجینۀ رضوی/ ارّابة زمان در چرخش خود،‌ به روز شعر و ادب پارسي رسيده است؛ گوهري درخشان در پهنة پهناور علوم زمان که حتي نامش هر ذوق خاموشي را بيدار مي‌کند و بي‌شکيب در رگ‌هاي قلمت جان مي‌ريزد.

شايد بتوان ادبيات را به آسماني پهناور شبيه کرد؛ آسماني که زينت‌بخش آن، ستارگان فروزنده‌اي است که نه‌تنها تلألوشان بي‌تابي عاشقان را شعله مي‌افزايد که چشم هر بيننده‌اي را هم که لحظه‌اي رها از همة تکرارهاي ملال‌آور زندگي، چشم به اين آسمان مي‌دوزد، شيفتة خود مي‌کند. و اينجا در مشهدالرضا(ع)، شهر عشق و نور، چه نزديک‌اند! وقتي تمام وجودت عطراندود زيارت شد، جرعه‌اي‌ نور نوشيدي و جام جانت از شراب طهوراي هشتمين نور امامت سرمست شد، سراغ از کتابخانة مرکزي آستان قدس رضوي بگير! از هرکه بپرسي نشانت مي‌دهد. وارد کتابخانه که شدی و از اين بوستان علم و ادب مشامِ جان تازه کردي، بايد سراغ «گنجينة کتب خطي» را بگيري؛ ميعادگاه آناني که به نفاست کتب خطي واقف‌اند، ارزش آن را خوب مي‌دانند و به قدر توان از اين دريا، رفع عطش مي‌کنند.


«گنجينةکتب خطي کتابخانة مرکزي آستان قدس رضوي» همان سپهر پرستاره‌اي است که در هر موضوعي که بخواهي، کتاب خطي دارد. و چه بسيار از آن‌ها چندان که بخواهي کهن و داراي قدمت يا از شاهکارهاي هنري زمان خود هستند که تا به امروز از جلوة آن کاسته نشده است و مجال آن نيست که وصف نفاست همة آن‌ها را به قلم آورم.
به مناسبت روز شعر و ادب فارسي، بايد به معرفي ستارگان پرفروغ اين کتابخانه در موضوع شعر و ادب فارسي از زبان یکی از کارشناس مسئولان کهنه‌کار گنجينه پرداخت که نامش «سيد محمدرضا فاضل هاشمي» است. وقتي پاي نفايس خطي در موضوع ادبيات به ميان مي‌آيد، علي‌رغم کسالتي که دارد و با اين‌که در گرماگرم جلسه‌اي کاري است، جلسه را ترک مي‌کند، بر صندلي بيرون اتاق پشت مي‌‌زند و با اشتياق سخن مي‌آغازد. ابتدا با مقدمه‌اي کوتاه در اهميت ادبيات فارسي از گذشته تا امروز شروع سخن مي‌کند: «از ديرباز در ميان علما که به فراگيري علوم نقلي و عقلي دل مي‌سپردند، خواندن کتب ادبي متداول بوده است؛ به ويژه در حوزه‌هاي علميه اهميت آن دوچندان بوده که فرد اگر فقيه مي‌شد، بايد در ميدان شعر و ادب هم صاحب‌سخن مي‌شده است و بسياري از فقها، علما و مجتهدين نيز علاوه بر فقاهت، شاعرند و طبعي لطيف دارند.»
مکثي مي‌کند و ادامه مي‌دهد: «هر چيزي اگر با هنر آميخته گردد، جاودان مي‌شود.»
از عرفا مي‌‌گويد که بيشتر آن‌ها مضامين عرفاني‌شان را در قالب شعري نغز يا نثري دل‌انگيز ادا کرده‌اند که به حقيقت بيشتر نيز بر دل مي‌نشيند و نمونة آن، شهرآشوباني چون مولاناست که داستان‌هاي رنگارنگ مثنوي معنوي‌اش، نسخه‌هاي مکتوب اين شاهکار هنري را به عرصة ذوق هنرمنداني بدل ساخته که قلمشان، مسيل عشق و احساسشان شده و چونان زيبايي و هنري را چه جاودانه بر سفيدي کاغذ نشانده‌اند!


فاضل هاشمي پس از اين مقدمه، به کتب خطي و چاپ سنگي نفيس اين گنجينه در حوزة شعر و ادبيات اشاره مي‌کند که شمار آن، افزون بر هزار است و فهرست تفصيلي آن در فهارس جلد 3، 7، 17 و جلد 7 اهدايي مقام معظم رهبري آمده است و همين طور در پايگاه نسخه‌هاي خطي آستان قدس رضوي و کتابخانة ديجيتال مي‌توان يافتشان که در حال حاضر قابل استفادة محققان و پژوهشگران و همة علاقمندان به کتب خطي است.
ابتدا بر نسخة نفيسي از «مثنوي معنوي» انگشت مي‌گذارد: «بين سال‌هاي 1280 تا 82 قمري کتابت شده و امتياز آن، تذهيب فوق‌العاده پُرکار و ظريف مربوط به دورة قاجاريه است که در ابتداي دفاتر شش‌گانه ديده مي‌شود. خطّش نستعليق خوش است در 25 سطر و تذهيب و نقاشي هنرمند معاصر «عيسي آلفته» که در 604 صفحه با طرح‌ها و نقش‌هاي مختلف از گل‌هاي بنفشه و نرگس و زنبق و سنبل و گل محمدي حاشية آن را زينت داده است، بيش از پيش بر ارزش اين نسخه افزوده است.» 
به تعداد زيادي نسخة خطي نفيس از ديوان حافظ اشاره مي‌کند که به خط خوشنويسان مشهور دورة قاجار و صفوي همچون «درويش عبدالمجيد طالقاني»، «محمدعلي شکسته‌نگار شيرازي» و ديگر هنرمندان برجسته کتابت شده است و همين طور از «سعدي» که مي‌گويد نسخه‌هاي خطي نفيس از او در گنجينه بسيار است و در اين ميان به نسخه‌اي از کليات سعدي مي‌بالد که در قرن هشتم و هفتاد سال پس از مرگ شاعر به خط «محمد عقاقيري» شاگرد سعدي کتابت شده است. و نيز نسخة ارزشمند ديگري از کليات سعدی که به خط «ميرزا کوچک اصفهاني» در سال 1217 قمري کتابت شده، يازده سرلوح دارد و داراي جلد ضربي ترنج و سرترنج‌دار معرّق است.
از خمسة نظامي هم نسخه بسيار دارند که يکي از قديمي‌ترين آن‌ها متعلق به قرن هشتم قمری است و داراي پنج سرلوح مرصّع مذهّب است.
«يوسف و زليخا» و «ليلي و مجنون» را هم در اين گنجينه مي‌توان يافت. اين را از اشارات فاضل هاشمي مي‌توان دريافت که توضيح مي‌دهد: «از شاهکارهاي «مکتبی شيرازي»، «ليلي و مجنون» است که نسخة موجود، با ده مجلس تصوير و جلد روغني، نفاست زيادي دارد.»


و حالا کارشناس‌مسئول ادارة مخطوطات، با آوردن نام «يوسف و زليخا» سخن را به شاعر حماسه‌سراي ادب پارسي مي‌کشاند. از فردوسي مي‌گويد که شاهنامه‌ در اين گنجينه بسيار دارد و بيشترشان مصوّر بوده و داستان‌هايش به شيوة هنرمندانه‌اي در آن‌ها به تصوير کشيده شده است. تاریخ کتابت شاهنامه‌های موجود در این گنجینه را از قرن ده تا دورۀ قاجار مي‌داند که به لحاظ قدمت، کتابت، مجالس تصاویر یا مینیاتور و...، از نفاست بالایی برخوردارند. مي‌گويد «يوسف و زليخا» تفسیری منظوم است از سورۀ یوسف و از قدیمی‌ترین نسخه‌هايي است که منسوب به فردوسی‌ بوده و در سال 915 هجری قمری کتابت شده است. نسخة کهن خطي ديگري هم از شاهنامه موجود است با 549 ورق و 205 سطر و مزيّن به 59 مجلس تصویر و سرلوح که تاریخ کتابت انتهای نسخه 782 قمری است، اما نسخه‌شناس آستان قدس رضوی تاریخ درست کتابت آن را قرن ده هجری قمری می‌داند.
نام «اميرخسرو دهلوي» به ميان مي‌آيد که فاضل هاشمي او را عارف و شاعر نام‌آور پارسي‌گوي هندوستان در نيمة اول قرن هفتم و اوايل قرن هشتم خطاب مي‌کند که ديوان اشعاري دارد شامل پنج دفتر و پنج گنج و باافتخار می‌گوید: «نسخه‌اي بسيار نفيس از او در اين گنجينه موجود است که به لحاظ قدمت و تذهيب دورة تيموري مکتب هرات، داراي اهميت فراوان است؛ دو صفحة اول آن، تمام‌تذهيب است، بين سطور طلااندازي شده و داراي پنج کتيبه به زمينة لاجورد با گل‌هاي زرّين است که به خط کوفي به سفيداب نوشته شده است.»
به ديوان بزرگاني چون «امير علي‌شير نوايي»، «طراز يزدي»، «سلمان ساوجي» و «کمال خجندي» اشاره مي‌کند و به «جواهر الخيال» که شامل رباعيات عارفانه در معرفت خداوند است و امتياز آن، خط نستعليق خوش «محمدصالح رضوي» و دارا بودن دو سرلوح و صفحه‌پردازي متفاوت است و کليات «اهلي شيرازي» که با داشتن پنج مجلس تصوير به دستان هنرمند «بهزاد» و سه سرلوح مزدوج مرصّع و کتيبة پُرکار زرّين که حاشية صفحات آن، مورّب‌نويسي شده، منحصربه فرد است.


و اين‌ تنها نمونه‌اي از ستارگان فروزندة شعر و ادب پارسي در سپهر گنجينة رضوي است که به‌نظاره‌نشستن همة آن‌ها و برچيدنشان، دلي سودايي مي‌خواهد و سري سرشار از عشق و اشتياق. قلمم تازه شوق نوشتن يافته که فاضل هاشمي مي‌پرسد: «اين‌ها که گفتم کافي است يا ادامه دهم...؟» و از این کلامش خوب مي‌فهمم از دريايي سخن مي‌گويد که ساحلش ناپيداست... .

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید