زمانی برای انقراض خاندان فخر ملکی
نویسنده این کتاب خاطرات و داستانهای زندگی خود را که یک دختر دهه شصتی می باشد با زبان طنز به رشته تحریر در آورده است . خواننده ناخود آگاه با خواندن هر داستان کلی از خاطرات مشابه آن در دوران بچگی خود را به یاد می آورد . خاطراتی که بسیاری از آنها برای نسل جدید مفهوم نیستند . که البته در جای مناسب نویسنده توضیح لازم و کافی را می دهد .
این کتاب مجموعهای از ۱۴ داستان کوتاه طنز است. فهرست داستانهای این کتاب عبارتند از: من شاگرد اولم، پس هستم - آقازادهای به نام پسردایی - چشمهایی برای درآوردن - فرخ، مردی برای تمام فصول - دوتاونصفی تفنگدار- زمانی برای انقراض خاندان فخر ملکی - وقتی فریبا عاشق شد - تیر عشقی به نام ویدئو - رفیق خوب کیلویی چند - بشیر ماستبند - باباهدایت غیرت دارد - داریوش خوشبوی من - برخورد با خارج، از نوع سوم - پذیرایی در خوابگاه
نویسنده در مقدمه کتاب می نویسد : از نظر من، ما دهه شصتیها و یک کمی عقبترهایمان، نه آنقدر سوختهایم که بوی تهدیگمان دربیاید و نه آنقدر خاطراتمان دلبر است که بتواند جای این تبلتها و موبایلهای امروزی را بگیرد.
تمام کتابهای دنیا توی دلشان قصههای نانوشتنی دارند؛ قصههایی از بالا و پایینها، کمآوردنها، جنگیدنها و یا ندیده شدنهای آنهایی مینویسندشان. این کتاب قصهی کسی را توی دلش دارد که وقتی کلاس پنجم بود از انشا بیست گرفت، و بعد از آن دلش خواست فقط بنویسد، بنویسد و بنویسد.این کتاب رویای شب و روز همان شاگرد پنجمی است که حالا دارد توی دستهای شما ورق میخورد.لابهلای خطهایی که میخوانید خنده را کمی نوشتهام اگر یک جاهایی هم مزهاش کم بود عیب ندارد؛ قند و نمک زیادی برای سلامتی کلیهی ابنا بشر مضر است.
در بخشی از کتاب میخوانیم : توی آن دو روز هولناک ، تمام دلایلی که می شد برای شوهر نکردن بیاورم را برای مامان روی دایره ریختم ، ولی مامان انگار که سوزنش گیر کرده باشد ، دائم تکرار میکرد :« حالا کو شوهر ! بذار علی الحساب خواستگاری صورت بگیره! به جان مامان الان شش ماهه ، سوسن خانم داره پز خواستگار دخترش رو می ده . بذار اینا بیان تا لااقل یه ذره پوزه اش رو بزنم . اینجوری سه بر یک ، من جلوترم .»