مربع های قرمز
حسین یکتا در سال ۱۳۴۶ در قم متولد شد. او در جنگ ایران و عراق حضور داشت و یک چشمش را در جریان جنگ از دست داد. یکتا در حال حاضر عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار است و سابقه فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا را هم در کارنامه خود دارد، اما شهرت حسین یکتا بیشتر
در کتاب مربعهای قرمز دربارهی فعالیتهای او، خانواده و اعتقادات خانوادگی که او را به این مسیر کشاند، نگاه حسین یکتا به مسالهی روحانیت و توجه به شهدا و الگو گرفتن از آنان میخوانیم.
بخشی از کتاب:
دورترین جایی که تا آن روز رفته بودم جمکران بود. حالا ساکم روی دوش و داشتم تنهایی به جبهه می رفتم. راننده اتوبوس را برای عید برق انداخته بود. کنار پنجره جاگیر شدم . ساک کوچکم را محکم بغل گرفتم. خانه ها و کوچه ها تند و با عجله از مقابل صورتم می گذشتند. گل های لاکی رنگ فرش ها، لبه پشت بام ها، زیر آفتاب جان گرفته بودند. از ذوق جبهه حتی نپرسیدم چرا باید به باختران بروم؟ تا گفتند فردا اعزام می شوید، نیشم باز شد. تا خانه یک نفس دویدم تا ساک ببندم. آن شب از خوشحالی و اضطراب خوابم نمی برد. کاش جعفر هم بود. به تنهایی ام که فکر می کردم چیزی ته دلم می لرزید. دهانم پر از آب می شد و نفسم راه گم می کرد. چشم هایم را بستم . سعی کردم بخوابم که سایه ای روی صورتم افتاد. بابا کنار رختخوابم نشست. از نفس هایش شناختم. فکر کردم پشیمان شده و می خواهد رضایت نامه اش را پس بگیرد. خودم را به خواب زدم. نشستنش طولانی شد؛ بی حرف و بی صدا، خوب که تماشایم کرد از زمین زانو کند: اللهم رضا برضائک.
پدیدآور: زینب عرفانیان
مشخصات نشر: انتشارات شهید کاشانی، 1399
شماره راهنمای دیویی: گ ع 65 ی 0843092 / 955
شماره ثبت: 1751234
موجودی: تالار جوانان و نوجوانان دختر