موریس لومبارد
۱۳۹۳-۰۷-۲۴

جغرافیای تاریخی جهان اسلام در چهار قرن نخستین

ج784ل910/0917671
تاریخ مقدم است و برتر یا جغرافیا؟ آیا این دو نسبتی با هم دارند؟ آیا نیازی به یکدیگر دارند؟ تا چه حد و میزان؟ از زمانیکه امانوئل کانت فیلسوف معروف آلمانی که قریب چهل سال دروس مختلف جغرافیای طبیعی را تدریس می کرد، گفت جغرافیا با تاریخ همگام است، اما به آن وابسته نیست و درباره تقدم جغرافیا و تاریخ اظهار داشت ؟ جغرافیا پایه ساختاری و بنیان تاریخ است ،تا امروز در این باره زبان و قلم بسیار عرض اندام کرده اند. اما آنچه مسلم شده این نکته است که تصور بی نیازی این دو رشته علمی از یکدیگر محال است و به قول کارل ریتر جغرافی‏دان برجسته آلمانی و از بنیانگذاران جغرافیای نوین "جغرافیا بدون تاریخ کالبد بدون روح و تاریخ بدون جغرافیا همانند انسان بی‏وطنی است که تلوتلو می خورد، جغرافیا صحنه تاریخ و تاریخ موضوع نمایش این صحنه است." اگر چه به حکم علمیت "فلسفه تاریخ" حوادث تاریخی قانونمندند، اما بی شک این حوادث فارغ از اوصاف جغرافیایی شکل نمی گیرند. پس نباید در وابستگی تام و تمام این دو حوزه معرفت بشری به یکدیگر تردید کرد . این کتاب "جغرافیای تاریخ جهان اسلام در چهار قرن نخستین" اثر موریس لومبارد جغرافیدان فرانسوی است که از خامه مترجم عربی آن دکترعبدالرحمن حمیده رئیس سابق دپارتمان جغرافیای دانشگاه پاریس به فارسی برگردانده شده است. گفتنی است پیش از ترجمه عبدالرحمن حمیده کتاب موریس با سه قلم دیگر به جهان عرب راه یافته بود. عنوان عربی برگردان شده عبدالرحمن حمیده "الجغرافیا التاریخیه للعالم الاسلامی خلال القرون الاربعه الاولی"است که در سه قسمت اصلی شهرهای اسلامی ، سرزمین ها و راه های ارتباطی ، توان مالی و روشهای عمرانی و حرکت مبادلات شکل گرفته است. نویسنده کتاب از اساتید جغرافیای اقلیمی و تاریخی فرانسه است که علاوه بر این کتاب ،جغرافیای معاصر اروپای شرقی را هم نگاشته است.
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید